تأثیر اسلام در پیشرفت تمدنتمدن در هر ملتی نشانه تعالی و پیشرفت آن ملت است. سابقه ایجاد تمدن در کشورهای اسلامی بدین معناست که آنان دارای تولید فکر و اندیشه، ثروت و سرمایه و نیز قدرت بودهاند و تمدن از اسلام به غرب منتقل شده است و اگر غیر از این بود تمدنی شکل نمیگرفت. فهرست مندرجات۲ - اهمیت تمدنسازی ملل ۳ - اهمیت امنیت در تمدنسازی ۴ - تعریفهای دیگر تمدن ۴.۱ - اول ۴.۲ - دوم ۵ - تمدن از نگاه ویل دورانت ۶ - عناصر تشکیلدهنده تمدن ۶.۱ - علم ۶.۱.۱ - علم در قرآن ۶.۱.۲ - علم در روایات ۶.۲ - نظم ۶.۳ - امنیت ۶.۴ - وحدت ۶.۵ - عناصر دیگر ۷ - انتقال تمدن از اسلام به غرب ۷.۱ - راه اول ۷.۲ - راه دوم ۷.۳ - راه سوم ۷.۴ - راه چهارم ۸ - پیریزی تمدن اسلامی ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - تعریف تمدنتمدن به معنای پذیرش شهرنشینی، پذیرش نظم و قانون و سایر شئون اجتماعی و همکاری افراد اجتماع با یکدیگر است. و برای شکلگیری یک تمدن عناصر متعددی تاثیرگذار است که عبارت است از: علم، نظم، امنیت، تعاون و همکاری و... که در دین اسلام چه در قرآن و چه در روایات و سیره معصومان (علیهالسلام) تأکیدات فراوانی بر عناصر تمدنساز شده است و در حقیقت میتوان گفت؛ دین اسلام یک دین تمدنساز است. تمدن فعلی جهان برآیندی از تلاش و کوشش ملل مختلف جهان در طول تاریخ است که در این میان سهم اسلام در به وجود آمدن این تمدن جدید، بسیار برجسته است؛ زیرا اسلام علاوه بر این که خود مولد علم و تکنولوژی بوده است، آن را به غرب نیز انتقال داده است که این انتقال از سه راه صورت پذیرفته است: ۱. با ارتباط با مسیحیان و تعامل با آنها؛ ۲. ترجمه آثار علمی دانشمندان مسلمان به زبانهای ملل اروپا؛ ۳. تدریس در مراکز علمی اروپائیان. ۲ - اهمیت تمدنسازی مللتمدنسازی هر ملتی نشانه تعالی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن ملت است و بیانگر رشد، توسعه و پیشرفت در همه عرصههای فعالیت آن جامعه میباشد. افتخار هر ملتی به وجود تمدنهای متعدد در دوره تاریخی آن میباشد. این اهمیت بدان جهت است که تمدنسازی به شکلی منسجم و روشمند ملازم با تولید در سه عرصه است: ۱. تولید در عرصه اقتصاد برای ایجاد ثروت. ۲. تولید در عرصه فرهنگ به منظور تولید اندیشه. ۳. تولید در عرصه سیاست که به طور خاص از آن به عنوان تولید قدرت یاد میشود. ۳ - اهمیت امنیت در تمدنسازینکته حائز اهمیت آن است که نمیتوان بدون امنیت در هر یک از عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تولید کننده بود؛ لذا وجود حداقلی از امنیت ضروری است. سابقه ایجاد تمدن در کشورهای اسلامی بدین معناست که آنان دارای تولید فکر و اندیشه، ثروت و سرمایه و نیز قدرت بودهاند. در غیر این صورت تمدنی شکل نمیپذیرفت. ایجاد تمدن نیز به شدت به وجود امنیت وابسته است، امنیتی که مبتنی بر دانشی است که از گزارهها و نظرات امنیتی تشکیل شده است. و تا دانشهای گوناگون دینی، فلسفی و عرفانی و... نباشد طبیعتاً نظریههای امنیتی شکل نگرفته و متعاقب آن سازمانها، دستگاهها و نهادهای اجرایی تمدنساز هم به وجود نمیآید. با این توضیح میپردازیم به تعریف تمدن که اساسا تمدن چیست و چه تعاریفی دارد؟ ۴ - تعریفهای دیگر تمدن۴.۱ - اولتمدن یک کلمه عربی است که ریشه آن «مدن» بوده و معنای آن پذیرش شهرنشینی، خو گرفتن به آداب و اخلاق شهریان، پذیرش نظم و قانون و سایر شئون اجتماعی و همکاری افراد اجتماع با یکدیگر در امور مختلف اجتماعی و سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره است. [۱]
دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه "مدن".
[۲]
فرهنگ معین، واژه "مدن".
[۳]
فرهنگ عمید، واژه "مدن".
۴.۲ - دومدر کتاب دیگری نیز تمدن چنین تعریف شده است: به اخلاق مردم شهرنشین خوی گرفت، از جهل و نادانی به شهریگری و انسانیت تغییر یافت. [۴]
فرهنگ ابجدی عربی_ فارسی، ص۲۵۸، ذیل واژه «مدن».
۵ - تمدن از نگاه ویل دورانتویل دورانت یکی از دانشمندان بزرگ فرانسوی، در تعریف تمدن میگوید: " تمدن به شکل کلی آن عبارت از نظمی اجتماعی است که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند. در تمدن، چهار رکن و عنصر اساسی وجود دارد که عبارتاند از: پیشبینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی و سنن اخلاقی و کوشش در راه معرفت و بسط هنر. ظهور تمدن هنگامی امکانپذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد؛ چه فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به ابداع و اختراع به کار میافتد و انسان خود را تسلیم غریزهای میکند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق میدهد". [۵]
ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۱، ص۳، ترجمه احمد آرام، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۷۲.
۶ - عناصر تشکیلدهنده تمدنبرای شکلگیری یک تمدن عناصر متعددی تأثیرگذار است؛ از جمله: ۶.۱ - علمعلم یکی از اساسیترین رکن و لایه شکلگیری تمدن است که در اسلام از اهمیت بسزایی برخوردار است و در قرآن تأکید زیادی بر آن شده است: ۶.۱.۱ - علم در قرآن«قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون»؛ آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکساناند؟ ۶.۱.۲ - علم در روایاتدر روایات نیز تأکیدات فراوانی بر این موضوع دیده میشود: امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «ای مردم بدانید که دین هنگامی کامل و درست است که علم بیاموزید و علم خود را به کار ببندید. آگاه باشید تحصیل علم واجبتر است از تحصیل مال. ۶.۲ - نظمنظم یعنی آراستگی و قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود، به طوری که پیوستگی و هماهنگی ایجاد شده، مجموعهای را به سوی هدف مشترک سوق میدهد. همه پیامبران از آغاز تا خاتم انبیاء (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای ایجاد نظم اجتماعی، قوانین فردی و اجتماعی زیادی را بیان نمودهاند. قوانینی که وظایف انسانها را در قبال خود، خانواده، جامعه، همنوعان، محیط زندگی و حاکمان بیان کرده است که این مسئله نیز از اهمیت بسزایی در تشکیل تمدن برخوردار است. ۶.۳ - امنیتبه معنای آرامش و احساس راحتی است که در سایه حکومت و دولت و قانون و نظم حاصل میشود و تا این عنصر حاصل نگردد به وجود آمدن تمدن ممکن نخواهد شد. آیات قرآن درباره امنیت اقتصادی و مالی و جانی، نظیر آیات قصاص، سرقت و آیات مربوط به حفظ عرض و آبرو و ناموس مؤمنان، قوانین محکمی هستند که تضمینکننده امنیت اجتماعیاند. ۶.۴ - وحدتاین عنصر در پیشرفت تمدنها نقش عظیمی را ایفا کرده است؛ به گونهای که اگر همکاری انسانها را منتفی بدانیم، جوامع از هم گسیخته و به بدویت منتهی خواهند شد. مدنیت و تمدن در سایه اجتماع و جمعیت پایبند به قانون محقق میشود و تفرقه از عناصر بدویت است. قرآن به صراحت به وحدت و یکدلی و اطاعت از حاکمان الاهی فرا میخواند و در سایه آن مردم را از پراکندگی نهی میکند تا به پیشرفت و تعالی برسند: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»؛ و همگی به ریسمان خدا (قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت)، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! [۹]
محرمی، غلامحسن، مقاله نقش انبیا در پیشرفت تمدن بشری، www. tebyan-zn. ir.
۶.۵ - عناصر دیگردر کنار عوامل فوق به عوامل دیگری نیز میتوان اشاره نمود؛ مانند رفاه نسبی و نگرش فرا قومی، اخلاق، صبوری، حلم و... که در شکلگیری تمدن مؤثر میباشند. با توجه به عوامل فوق میتوان گفت بدون این عناصر نمیتوان تمدنی را انتظار داشت و هرکسی که اندک مطالعهای در دین اسلام داشته باشد میداند که دین اسلام چه در قرآن و چه در روایات و سیره معصومان تأکیدات فراوانی بر عناصر تمدنساز شده است، به نحوی که هیچ دینی را نمیتوان یافت که این همه تأکید بر عناصر فوق داشته باشد. «با نگاهی گذرا به منابع تفکر اسلامی، یعنی قرآن کریم و حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمهی اطهار (علیهالسلام) میتوان دریافت که خداوند و اولیاء او، پیوسته، نه فقط مؤمنان، بلکه کافران و مشرکان و حتی پیروان دیگر ادیان را برخردمندی و بهکارگیری عقل دعوت میکند، تا بدان جا که خداوند نهتنها از مؤمنان خواهان ایمان کورکورانه نیست، بلکه توحید، یعنی بنیان ایمان را حاصل تعقل و علمورزی میدانند». [۱۰]
ولایتی، علی اکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج۱، ص۲۳۰، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، ۱۳۸۲.
۷ - انتقال تمدن از اسلام به غربتمدن فعلی جهان برآیندی از تلاش و کوشش ملل مختلف جهان در طول تاریخ است که در این میان سهم اسلام در به وجود آمدن این تمدن جدید بسیار برجسته است؛ زیرا اسلام علاوه براین که خود مولد علم و تکنولوژی بوده، بلکه آن را به غرب نیز انتقال داده است. به طور کلی انتقال علوم و تمدن از اسلام به غرب از سه راه انجام گرفت: ۷.۱ - راه اولتعامل مسلمانان با مسیحیان در اسپانیا، ایتالیا، سیسیل و در جنگهای صلیبی و آشنا شدن با فرهنگ و تمدن اسلامی در نقاط گوناگون جهان اسلامی و مرزهای آن با دنیای خارج از آن. ۷.۲ - راه دومترجمه کتب عربی به زبانهای اروپایی، در جریان رویکردی که از آن به نهضت ترجمه از عربی به لاتین تعبیر میشود، از سده پنجم تا هفتم هجری. ۷.۳ - راه سومتدریس و استفاده از کتب عربی _که دانشمندان مسلمان آنها را نوشته و یا ترجمه کرده بودند_ در مراکز علمی. ۷.۴ - راه چهارمآمیزش مسیحیان با مسلمانان از راه ازدواج و روابط اجتماعی، تقلید مسیحیان از طرز لباس پوشیدن و آداب و رسوم مسلمانان. [۱۱]
ولایتی، علی اکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج۱، ص۲۳۱.
۸ - پیریزی تمدن اسلامیمسلمانان با الهام از عناصر اصیل اسلامی و با بهرهگیری از میراث تمدنهای پیش از خود، یونان، مصر، روم، ایران، هند، ب ین النهرین، چین و ... پایههای اولیه تمدن اسلامی را پیریزی کردند و در دورههای بعد آن چنان در توسعه و تکامل آن جدیت به خرج دادند که نزدیک به هشت قرن رهبری فکری ملتها را بر عهده گرفتند. در این مدت طولانی مسلمانان به نقش دوگانهای دست زدند. از یکسو با انتقال آثار ارزشمند تمدنهای گذشته به جهان اسلام نه تنها آنها را از انهدام و فراموشی نجات دادند، بلکه با ترجمه و تصحیح و تکمیل اندیشههای آنان بسیاری از علوم گذشته را به کمال رساندند. از سوی دیگر توفیق پایهگذاری برخی علوم جدید (مثل شیمی آزمایشی، فیزیک جدید، جبر، مثلثات، زمینشناسی، زیستشناسی، جامعهشناسی و فلسفه تاریخ) را نیز به دست آوردند. مثلاً جابر بن حیان و زکریای رازی، علم شیمی را از مفهوم معنایی و قدیمی آن بیرون آورده به آزمایشها کشاندند. ابن هیثم در علم فیزیک شاخه نورشناسی را پایهریزی کرد. خوارزمی با ابداع علم جبر نه تنها نام خود را جاودانه ساخت، بلکه خدمت بزرگی نیز به جهان بشریت انجام داد. ابن خلدون شیوه جدیدی در تجزیه و تحلیل موضوعات تاریخی مطرح ساخت و در واقع تاریخ و جامعهشناسی را به وجود آورد و پس از این بود که فرهنگ و تمدن اسلام موجب شد تا اروپا و سایر مناطق از آن تأثیر یافته و بیدار شوند. [۱۲]
محمدی، ذکرالله، نقش فرهنگ و تمدن اسلامی در بیداری غرب، انتشارات دانشگاه بین المللی امام خمینی، ۱۳۷۳.
علاوه بر موارد فوق، علوم مختلف بسیاری است که توسط مسلمانان توسعه داده شده و یا بعضاً خود مبدع آن بودند، که تأثیر بسزایی بر تمدن امروزی غرب داشته است. به خصوص علم طب که از جمله علومی است که مسلمانان در تکوین و اعتلای آن سهم بسزایی داشتند. چشمپزشکی، جراحی و روانشناسی نیز از جمله شاخههای پزشکی است که مسلمانان تأثیر فراوانی در توسعه آن داشتند و آثار دانشمندان پزشک مسلمان تا صدها سال در دانشکدههای پزشکی اروپا تدریس میگردید. آنها از آثار دانشمندانی چون ابن سینا برای تربیت پزشکان خود سود میبردند و به این پزشک مسلمان افتخار میکردند. در علومی؛ مانند شیمی و فیزیک نیز تمدن غرب مدیون تمدن اسلام است و هنوز هم ستارگان پر فروغی در آسمان این علم؛ مانند جابر بن حیان، ابن هیثم، زکریای رازی و... میدرخشد. گفتنی است که بسیاری از چیزهایی که امروزه با عنوان تمدن اسلامی عنوان میشود در حقیقت، تمدن مسلمانان است که برگرفته از آموزههای کلی اسلامی است. بنابراین نمیتوان به تمام این موارد به طور کلی به عنوان تمدن اسلامی جنبه تقدس داد. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعپایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «تأثیر اسلام در پیشرفت تمدن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۲۲. |